وضعیت رایان گاسلینگ نامزد اسکار سینماگران

وضعیت: رایان گاسلینگ نامزد اسکار سینماگران ولنتاین رانندگی بازیگری غم انگیز بازیگران نامزدی سینمای رایانه

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • توجه: در صورتی که فایل دارای ایراد است یا حقوق نویسنده رعایت نشده با ما تماس بگیرید

    گت بلاگز اخبار فرهنگی و هنری جام‌جهانی تیتراژها

    از شروع دهه 80 با شروع ساخت و پخش سریال های مناسبتی و برنامه های زنده گفت وگومحور پرمخاطب، تیتراژها به عنوان یکی از عوامل جذابیت جهت مخاطب و به تبع آن جهت خوانن

    جام‌جهانی تیتراژها

    جام جهانی تیتراژها

    عبارات مهم : مخاطب

    از شروع دهه 80 با شروع ساخت و پخش سریال های مناسبتی و برنامه های زنده گفت وگومحور پرمخاطب، تیتراژها به عنوان یکی از عوامل جذابیت جهت مخاطب و به تبع آن جهت خوانندگان و ترانه سرایان مطرح شدند. جهت نمونه های موفق، آغازین و نوستالژیک آن می توان از تیتراژ «کوله پشتی» با شعر فرزاد حسنی و صدای محمد علیزاده، «گمگشته» با شعر علی معلم دامغانی و صدای مجید اخشابی و «برای آخرین بار» با شعر افشین یداللهی و صدای احسان خواجه امیری نام برد. تا پیش از این تلویزیون گرچه مهم ترین تریبون جهت معرفی و پخش آثار موسیقی به شمار می رفت ولی قالب مشخصی جهت عرضه محصول وجود نداشت. در نتیجه از سال 79 انقلابی در حوزه پخش و البته تولید موسیقی ایجاد شد که تا امروز هم استمرار داشته هست. تیتراژ وقت طلایی خوانندگان و شاعران جهت معرفی و تبلیغ حداکثری بود. از سوی دیگر جهت کارگردان فیلم، سریال یا هر برنامه ای نیز یکی از عوامل زیاد کردن جذابیت و مخاطب اثر به شمار می رفت. به این ترتیب اغلب خوانندگان موسیقی پاپ با تلویزیون به واسطه « تیتراژ» همکاری هایی داشتند و دو طرف داستان راضی به نظر می رسیدند. ضلع سوم هم که مخاطب باشد هر لحظه رضایتش در گرو عرضه محصول با کیفیت بوده و است و خواهد بود. ماه رمضان کنونی، عمر تیتراژها به 18 سال رسید و دیگر به سن قانونی رسیده و وقت آن است که یک بار از دریچه قانون و به دیده خریدار به آن بنگریم.

    زبان رکن اساسی فرهنگ است و هنر از مظاهر فرهنگ هست. زبان موجودی زنده و پویا ست و در نتیجه فرهنگ و صد البته هنر نیز سیال خواهد بود. از این رو ارزش اثر هنری به فرزند زمانه خود بودن است که اگر این شاخصه را اثری دارا باشد؛ یعنی اولا به موقع پاسخگوی نیازی بوده و مصداق نوش داروی بعد از فوت سهراب نبوده است و ثانیا به اعتبار همین کارآمدی، رهگشا خواهد بود و خصلت الگویی می یابد. همین جاست که ذائقه سازی صورت می گیرد و مسیر تولید و حتی تقاضا را عوض کردن می دهد. اساسا تاریخ در چنین بزنگاه هایی است که یا به ورطه سقوط می افتد یا اوج می گیرد و ملتی و سرانجامی را دستخوش پیامدهای آن مناسبت می کند. هنر و اثر هنری به این اعتبار اهمیت تاریخ سازی و تاریخ سوزی دارد.

    در کشور عزیزمان ایران به علت اعتبار تاریخی ادبیات، شعر زبان مردم بوده و موسیقی هم آنجا که با کلام همنشینی یافته اصالت پیدا کرده هست. بعد به همین علت «موسیقی با کلام» در این دیار با تاریخ عجین است و غیر قابل حذف. ولی موسیقی و کلام هم مانند هر دستاورد بشری توانایی قلب دارد. سانسور و تحریف – در بدترین حالت- یکی از مرسوم ترین و قدیمی ترین شگردهای تبدیل یک اثر به ضد خود یا – در عالی ترین حالت- خنثی سازی و بی خاصیت کردن اثر یا دستاورد بوده و هست. سانسور گاهی به آشکارترین اشکال ممکن صورت می پذیرد که دوامی ندارد، گاه به اشکال پیچیده تری اعمال می شود. از بین بردن سرآمدان و گشودن عرصه روی میانمایگان، یکی از اشکال سانسور نرم هست. دلسرد کردن نیروهای مولد با مانع تراشی و سنگ اندازی های بی دلیل، یکی از اشکال سانسور نرم هست. بوروکراسی، اعمال سلیقه های افراطی و منفعت طلبانه، یکی از اشکال سانسور نرم است و آخرین و ناجوانمردانه ترین راه سانسور، وسط کشیدن پای پول هست. هنگامی که عرصه عمل، آلوده به پول و روابط پولی شود خود به خود نیروی مولد، خلاق، سرآمد و موثر از صحنه از بین بردن می شود. حال با پدیده «گشودگی فرهنگی» و «سیاست درهای باز» مواجه خواهیم بود! شعارهایی که حتی نام ارزش هم به ضد خود بدل شده است است و تنها به فریب مخاطب می اندیشد و نتیجه ای جز «حکومت میانمایگان» به دنبال نخواهد داشت.

    «حکومت میانمایگان» در هنر به خاص در موسیقی، عالی ترین توصیف جهت وضع دو، سه سال اخیر هست. در ایجاد این آشفته بازار عوامل چندگانه ای موثرند؛ یکی مدیرانی است که آسایش موجود در اوضاع میانمایگی را برگزیده اند. وزارت فرهنگ و ارشاد و تلویزیون دو نهاد مهم مورد اتهامند که حکم پیشانی را دارند. وزارت ارشاد گرچه به گواه همگان عالی ترین دوران را جهت شعر رقم زده ولی در حوزه موسیقی به انفعال عجیبی دچار هست، ولی به هر روی متهم ردیف دوم هست. تلویزیون به رغم بوی بهبودی که از اوضاعش در مواردی استشمام می شود ولی در حوزه موسیقی باید مورد پرسش قرار بگیرد. اینکه از اوضاع فضای بسته دهه 60 – دوران تصدی جناح چپ بر وزارت ارشاد و مواضع تند متحجرانه دولت وقت در فرهنگ- عبور کرده ایم کفایت نمی کند؛ آیا که هنوز تتمه همان نگاه در بعضی مدیران فرهنگ، ساری و جاری است و بعضی هم هنوز در فضای رعب و وحشت و دیکتاتوری جریان حاکم وقت به سر می برند. در نتیجه جسارت تصمیم گیری های کلان از آنها سلب شده است هست. گواه این مدعا روندی است که با عنوان «تهیه کننده سالاری» در تلویزیون حاکم شده است هست. «تهیه کننده سالاری» ترجمان دیگری از ضعف مدیرانی است که توان تصمیم سازی ندارند و جسارت پذیرش بار هزینه تصمیم های اجرایی را به عهده نمی گیرند. این گونه است که اولا شفافیت از بین می رود و هنگامی که به دنبال سرنخ تسبیح می گردیم به جایی نمی رسیم و ثانیا پاسخگویی نمی یابیم. تصمیم مدیران سیما در جهت تن دادن به نیاز موسیقایی جامعه به شدت قابل تحسین هست، – که حجم فشارهای وارده بر آنان قابل تصور است – ولی این عوض کردن رویکرد مادام که همراه تحریف موسیقی باشد پذیرفته نیست. تحریف موسیقی یعنی توزیع نامناسب و ناعادلانه وقت ها. تحریف موسیقی یعنی به مزایده گذاشتن آنتن. تحریف موسیقی یعنی راه را به هر دلیلی بر موسیقی اجتماعی بستن. تحریف موسیقی یعنی ترویج موسیقی بی خاصیت و تن دادن به منطق هنر جهت هنر.

    در نتیجه آنچه «تهیه کننده سالاری» خوانده می شود – که البته لزوما مورد قبول ما نیست؛ آیا که اگر تهیه کننده یا برنامه ساز، حرفه ای بوده و به مخاطبش متعهد باشد هرگز زمینه ساز این سانسور نمی شود؛ بعد مساله غیبت یا دست بسته برنامه سازان کاربلد است – باز شدن پای کسانی است که در یک پروسه بازاریابی موج های کوتاه مدت ایجاد می کنند و خود را به نام خواننده به جامعه موسیقی تحمیل می کنند. تلویزیون با گشودن درهایش روی این افراد و تقدیم آنتن زنده و غیر زنده خود به آنان اولا وجهه مردمی جهت آنان ایجاد کرده و به توزیع و تبلیغ آنان کمک می کند. ثانیا در این وقت نابرابر و مسابقه ظالمانه کسانی را که حقیقتا اهل موسیقی اند و سابقه –کم یا زیاد – روشنی در این عرصه دارند، دلسرد کرده و کم کم منزل نشین می کند. بماند که در این میان چه بلایی سر موسیقی اصیل سنتی کشور عزیزمان ایران آمده است… ظاهر ماجرا هم عوام فریب است ولی خسارتی که به فرهنگ و جامعه وارد می شود به زودی نتایجش مشخص خواهد شد.

    «تیتراژها» ویترین موسیقایی تلویزیون هستند که گذشته از تقسیم ناعادلانه آن میان شاعران و خوانندگان ولی از حیث تاثیرگذاری قابل بررسی اند. ماه رمضان امسال در آستانه 18 سالگی تیتراژهای مناسبتی تلویزیون هستیم که بدون اغراق در آینده تقریبا اغلب خوانندگان و بعضی ترانه سرایان و به طور کلی فضای موسیقی – پاپ – تاثیر جدی گذاشته است.

    امسال نیز به سیاق ماه رمضان های 10، 15 سال گذشته «ماه عسل» یکی از پربیننده ترین برنامه های تلویزیون هست. برنامه ای که به اعتبار میزان مخاطب هر لحظه تیتراژش آرزوی خیلی از ترانه سرایان و خوانندگان بوده است که البته به علت علاقه شخصی احسان علیخانی هر لحظه یک ترانه سرای ثابت داشته هست؛ روزبه بمانی و البته اصولا یکی از عالی ترین و ماندگارترین تیتراژها را داشته هست. (نقدی که به «ماه عسل» به لحاظ شکلی وارد است نبود اسامی تیم تولید و به یک معنا تیتراژ به شکل مرسوم آن است.) البته امسال به طور جدی مورد نقد قرار گرفته هست؛ هم ویدئو ابتدایی برنامه که از جهت فضای لوکس و غیر ایرانی هیچ سنخیتی با محتوای برنامه نداشته و هم از حیث خوانندگان شروع و آخر که آثار و سابقه ارزش میان اهل موسیقی و در فضای تخصصی وجاهت و صورت مناسبی ندارد. همان طور که آینده نگری می شد اقبالی در میان مخاطبان به تیتراژ «ماه عسل» ایجاد نشد و در واقع علیخانی وقت طلایی خود را سوزاند. بعید نیست یکی از دلایل کمتر دیده شدن «ماه عسل» امسال نسبت به سال های قبل همین مساله ضعف تیتراژ هم باشد. روزبه بمانی البته با این کار به اعتبار خودش نیز لطمه زد، بگذریم… راجع به «ماه عسل» و تیتراژهای وسوسه انگیزش حرف و حدیث های قدیمی هر لحظه بوده که چه دلیلی انحصار ترانه سرا را توجیه می کند در حالی که خوانندگان هر لحظه عوض کردن می کنند؛ حتی در شرایطی که بعضی تیتراژها اصطلاحا هیت هم می شود. ولی به نظر می رسد احسان علیخانی به قدری حرفه ای شده است که باید به گزینش و سلیقه او احترام گذاشت، ضمن اینکه جز یکی دو مورد از جمله امسال، تیتراژهای موفق و گاهی ماندگار تولید کرده هست. «ماه عسل» ولی جهت ایام شب های قدر هر سال تیتراژ متفاوتی تولید می کند که امسال بالاخره انحصار آن شکسته شد و قرعه به نام علیرضا آذر افتاد. البته در تیتراژهای میانی و لیالی قدر نقش ایمان قیاسی و تیم تولید بالاتر می رود. جالب اینجاست که امسال با وجود اعلام آمادگی چند تیم، ولی «ماه عسل» قطعه ای را که علیرضا آذر مدت ها قبل سروده و دکلمه کرده بود، برگزید. توصیه قابل توجه راجع به «ماه عسل» این است که هر لحظه تیتراژهای شب های قدر وجهه انتقادی- اعتقادی- اجتماعی می یابد که ای کاش مدیران سیما را بر آن سازد تا فکری به حال سایر تیتراژهای مناسبتی کنند. این مصداق یعنی هم امکانی وجود دارد تا تیتراژهای متعهد بسازیم و هم از قید کلیشه های بی اثر بی خاصیت رزومه پرکن خلاص شویم.

    شبکه سوم سیما امسال سریالی به کارگردانی محمدمهدی عسگر پور دارد که به سیاق سریال های پیشین اوست، با این تفاوت که با دست باز سراغ مسائلی از جمله تجاوز و رابطه زن و مرد رفته که تا پیش از این جزء خط قرمزهای تلویزیون محسوب می شد. عسگرپور در قاب تلویزیون چیزی را نشان داد که منیژه حکمت با سر و صدای بسیار در بزرگراه قدیم نشان داد. این جنس از عوض کردن مصادیق خطوط قرمز در تلویزیون جای تحسین و امیدواری دارد. تیتراژ «رهایم نکن» با صدای محمد اصفهانی و شعر روزبه بمانی است که باز هم نام شاعر در تیتراژ درج نشده هست. این تیتراژ نمره قبولی از جهت کارشناسی و مخاطب می گیرد ولی اتفاقی را جهت هیچ کدام از قسمت ها مانند سازنده، سریال و تلویزیون رقم نزده است.

    شبکه دوم سیما سریالی با دایره مخاطب نوجوان و بزرگسال در 90 قسمت تهیه کرده که از حیث مضمون، شکل پرداخت و بازی ها قابل تحسین هست. «بچه مهندس» ولی از فقدان تیتراژی متناسب با گروه مخاطب و عنوان آسیب خورده هست. چه بسا تیتراژ جالب درخوری می توانست منجر به بهتر دیده شدن این اثر خوش ساخت شود. رضا صادقی جزء خوانندگانی است که با تلویزیون تیتراژهای زیادی داشته ولی اصولا نه از حیث کارشناسی و نه مخاطب نمره بالایی نمی گیرد و این بار هم یکی از ضعیف ترین آثار او را در تیتراژ نهایی «بچه مهندس» می شنویم. گزینش های این چنین، تیتراژهایی با تناسب کم جهت فیلم و بدون جذابیت و اثر جهت مخاطب و صرف 30 شب شنیده شدن صدای فلان خواننده، شائبه فروش تیتراژها را اوج می برد.

    شبکه یک سریال «سر دلبران» را به وسیله شرکت هنری اوج روی آنتن دارد. محمدحسین لطیفی کارگردانی این اثر را با حال و هوای «صاحبدلان» به عهده دارد. سریالی با سویه انتقادی-اجتماعی، با عنوان روحانیت و آسیب شناسی نقش روحانی در جامعه. تیتراژ «سر دلبران» با نام «خرقه»، جهت تیتراژهای ماه رمضان تلویزیون آبرو خریده هست. شعر و صدای روزبه بمانی گرچه حواشی زیادی را به همراه داشت که آیا باید از هفت تیتراژ مهم ماه رمضان چهار تای آنها متعلق به بمانی باشد؛ ولی به لحاظ جنس انتقادی و قوت شعر و تناسب با عنوان سریال، تحسین منتقدان و کارشناسان را برانگیخته هست. «خرقه» با وجود موفقیت و مورد توجه قرار گرفتن از ناحیه مخاطب و همچنین بی تناسب نبودن موزیک و شعر با لیالی قدر، ولی به علت نامعلومی در ایام قدر جایش را به تیتراژ پیش ساخته ای با شعر عبدالجبار کاکایی و صدای محمدرضا هدایتی داد که به لحاظ تناسب مضمون و قدرت با «خرقه» قابل قیاس نیست، این کار البته تصویر العمل کاکایی را برانگیخته هست. او در صفحه شخصی خود تلویحا مدعی شده است که تیتراژ مهم اثر متعلق به او بوده که به علت خصومت شرکت صاحب اثر با نام او آینده کار عوض کردن کرده هست. به هر روی «خرقه» برگ برنده ای در میان تیتراژهای امسال ماه مبارک رمضان هست. در آستانه 18 سالگی تیتراژها وقت آن رسیده که به حکم مشت نمونه خروار بگوییم آیا در این سال ها آنچنان که باید و شاید به موسیقی اجتماعی-انتقادی بها داده نشده؟ «خرقه» می تواند الگو و بهانه ای باشد جهت تلویزیون و تقویت موسیقی متعهد و بازگشت از مسیر میانمایگی.

    روزنامه فرهیختگان

    جام‌جهانی تیتراژها

    واژه های کلیدی: مخاطب | برنامه | موسیقی | تلویزیون | خوانندگان | خوانندگان پاپ | اخبار فرهنگی و هنری


    دانلود


    دانلود فایل ها

    نویسنده : blogzz

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • تکست بوک
  • خرید کتاب انگلیسی
  • خرید کیندل آمازون
  • کتاب زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان اصلی دانشگاهی
  • باکس کتاب
  • مانگا زبان اصلی
  • قیمت چاپ کتاب PDF
  • چاپ مانگا
  • رفتن به نوار ابزار